سفارش ترجمه متون تخصصی علوم سیاسی

ترجمه تخصصی مقالات، گزارشات، متون علمی و کتب علمی - دانشگاهی در موضوع علوم سیاسی توسط سایت ما ارائه و پشتیبانی می شوند.

سفارش ترجمه فوری

جهت سفارش ترجمه با سرپرست تیم مترجم سایت ما تماس بگیرید.

سرپرست تیم ترجمه: مهندس محمد علایی

ایمیل:  Translate@Tnt3.ir

Mut.Editor1@Gmail.com

تلفن همراه: 09192164907

فرم اشتراک

Telegram: @ChiefTranslator




علم سیاست مدرن بخشی از علوم اجتماعی است که با مطالعهٔ دولت، حکومت و سیاست در ارتباط است. ارسطو این علم را به عنوان مطالعهٔ حکومت تعریف می‌کند.[۱] این علم بسیار زیاد با سیاست در عرصهٔ نظر و در میدان عمل، تحلیل نظام‌های سیاسی و رفتارهای سیاسی سر و کار دارد. اندیشمندان سیاسی خود را درگیر در شناسایی ارتباطات اساسی میان شرایط و تحولات سیاسی می‌بینند و از طریق این کار سعی در ساختن اصولی اساسی برای منظم کردن علم سیاست و پیش بینی کارهای سیاسی در جای جای دنیا دارند.[۲] علم سیاست با رشته‌های دیگر هم تداخل دارد؛ من‌جمله، اقتصاد، حقوق، روان‌شناسی، تاریخ، مردم شناسی، حقوق اداری، سیاست عمومی، سیاست ملی، ارتباطات بین‌الملل، سیاست تطبیقی، جامعه‌شناسی، موسسات سیاسی و نظریه‌های سیاسی. گرچه قرن نوزدهم را زمان تدوین تمام شاخه‌های علوم اجتماعی می‌دانند، اما علم سیاست ریشه‌هایی در دوران باستان دارد؛ در واقع، این علم تقریباً ۲۵۰۰ سال پیش توسط کارهای افلاطون و ارسطو سازمان یافت.[۳]

علم سیاست معمولاً خود به چند زیر شاخه و گرایش متمایز تقسیم می‌شود که در مجموع این علم را تشکیل می‌دهند:

فلسفهٔ سیاست، منطق موجود برای یک دولت مطلوب، قوانین مناسب و ویژگی‌های متمایز هر کدام است. سیاست تطبیقی، علم مقایسه و تعلیم گونه‌های متفاوت قانون اساسی، بازیگران عرصهٔ سیاست، قانون گذاران و دیگر زمینه‌های مرتبط است و همهٔ این‌ها از نقطه نظر درون هر کشور مطالعه می‌شوند. روابط بین‌الملل با روابط میان دولت-ملت‌ها و شرکت‌ها و نهادهای فرا دولتی و چند ملیتی سر و کار دارد.

علم سیاست از منظر روش شناختی شاخه‌ای از روش‌های پژوهشی اجتماعی است. رویکردهایی که در این علم وجود دارند شامل؛ پوزیتویسم، تفسیر گرایی، نظریهٔ انتخاب منطقی، رفتار گرایی، ساختار گرایی، پسا ساختار گرایی، رئالیسم یا واقع گرایی، نهاد گرایی و پلورالیسم یا کثرت گرایی است. علم سیاست به عنوان یکی از شاخه‌های علوم اجتماعی، از روش‌ها و تکنیک‌هایی استفاده می‌کند که شامل دو دسته هستند؛ منابع دست اول، همچون اسناد تاریخی و مدارک رسمی، و منابع دست دوم، همچون مقالات علمی نشریات، تحقیقات منطقه‌ای، تحلیل‌های آماری، مطالعات موردی، پژوهش‌های تجربی و مدل سازی.

علم سیاست به عنوان یک رشته، یکی از شاخه‌های علوم اجتماعی است که در دانشگاه در بخش دانشکده علوم انسانی قرار می‌گیرد و[۴]در بعضی از کالج‌های آمریکایی که فضای مجزایی برای مدرسه یا کالج هنر و علم اختصاص داده نشده است، کالج علوم سیاسی نیز مانند سایر رشته‌ها در ساختمان مجزایی به عنوان بخشی از مدرسهٔ علوم انسانی قرار گرفته است.[۵] در حالی که فلسفهٔ سیاسی کلاسیک در درجهٔ اول با افکار یونانی و روشنگری تعریف می‌شود، اندیشمندان علم سیاست با دغدغهٔ بسیاری برای مدرنیت و مفهوم معاصر دولت ملت شناخته می‌شوند، که البته این دغدغه با مطالعهٔ افکار و نظریات کلاسیک نیز همراه است.

دانشمندان علم سیاست به مطالعهٔ اموری می‌پردازند که با ایجاد و انتقال قدرت در پروسه‌های تصمیم گیری، نقش نظام‌ها در حکومت داری شامل دولت‌ها و سازمان‌های بین‌المللی، رفتار سیاسی و سیاست‌های عمومی سر و کار دارد. آن‌ها میزان موفقیت حکومت داری هر یک از دولت‌ها و یا سیاست‌های مشخص را با سنجیدن بسیاری از شاخصه‌ها همچون؛ ثبات، انصاف، رفاه و ثروت مادی، و آرامش و آسایش، اندازه می‌گیرند. بعضی از دانشمندان علم سیاست در صدد استفاده از رویکردهای پوزیتویستی (رویکردی در تلاش برای توصیف چیزها آنگونه که هستند می‌باشد نه آن گونه که باید باشند) برای تحلیل بهتر سیاست هستند؛ و برخی دیگر از ایشان نیز به دنبال ارائهٔ توصیه‌هایی در زمینهٔ سیاست‌هایی مشخص می‌باشند. دانشمندان این علم با تولیدات شان زمینهٔ کاری بسیاری از مشاغل را فراهم می‌آورند از جمله خبر نگاران، سیاست مداران، و تحلیل گران انتخابات. اندیشمندان سیاست ممکن است به عنوان مشاور به سیاست مدارانی مشخص خدمت کنند یا حتی ممکن است خود برای تصدی پستی سیاسی اقدام کنند. ایشان می‌توانند کاری در داخل دولت و یا احزاب سیاسی داشته یا حتی در مشاغل عمومی، مشغول به کار باشند. آنها ممکن است کار خود را با سازمان‌های غیردولتی (NGO) یا جنبش‌های سیاسی انجام دهند. حتی در مواردی ممکن است به کار با شرکت‌ها هم بپردازند. تجارت‌های خصوصی ای چون اندیشکده‌ها، نهادهای پژوهشی، نظر سنجی و شرکت‌های ارتباطات عمومی اغلب به استخدام چند فرد متخصص در حوزهٔ این علم دست می‌زنند. اصطلاح علم سیاست در آمریکای شمالی رواج و شیوع بیشتری به نسبت دیگر جاها دارد، در سایر نقاط دنیا علم سیاست را به عنوان بخشی از یک رشتهٔ وسیع تر با نام مطالعات سیاسی، سیاست یا حکومت می‌شناسند. در حالی که علم سیاست از روش‌های علمی استفاده می‌کند، مطالعات سیاسی رویکرد وسیع تری دارد، البته اگرچه تنها نام یک رشته مبین محتویات آن نیست.

علم سیاست به عنوان یک رشتهٔ جداگانه در زمانی نه چندان دور به عنوان یکی از زیر شاخه‌های علوم اجتماعی تأسیس شد. با این وجود، اصطلاح علم سیاست همیشه اصطلاحی متمایز از فلسفهٔ سیاسی نبوده است، و این رشتهٔ مدرن دسته‌ای مشخص از روش‌هایی قدیمی را در خود جای داده است از جمله؛ فلسفه اخلاق، اقتصاد سیاسی، الهیات سیاسی، تاریخ و دیگر رشته‌هایی که با این امر سر و کار دارند که چگونه می‌توان یک دولت ایده‌آل را برای یک کشور ایجاد کرد و ویژگی‌های آن را شناخت.

سابقهٔ سیاست در غرب به زمان اندیشمندان دورهٔ سقراط باز می‌گردد، فلاسفه‌ای چون افلاطون (۴۲۷–۳۴۷ قبل از میلاد)، گزنفون (۴۳۰–۳۵۴ قبل از میلاد) و ارسطو (پدر علم سیاست ۳۸۴–۳۲۲ قبل از میلاد). این نویسندگان در کتاب‌هایی چون جمهوریت و قوانین نوشتهٔ افلاطون، سیاست و اخلاقیات نوشتهٔ ارسطو، به تحلیل فلسفی نظام‌های سیاسی دست زدند، و این گونه از دورهٔ شاعری و تاریخی یونان پا را فرا تر گذاشتند، نمونهٔ شاعران آن دوره را می‌توان هومر و هسیود معرفی کرد و نمونهٔ تاریخ نگاران را هم می‌توان هرودوت و ثایسیدیس دانست در این بین نمایش نامه نویسانی چون سوفوکلس، اریستوفانس و اوروپیدیس نیز حضور داشتند.

در دوران اوج امپراتوری روم، مورخان مشهوری چون پلیبیوس، لیوی و پلوتارک ظهور این امپراتوری را به همراه سازمان دهی و تاریخچهٔ دیگر ملل مستند کردند. این گونه است که اکنون ما با دولت مردانی چون ژولیوس سزار و سیسرو و دیگرانی که اعمال گر نمونه‌هایی از جمهوری در امپراتوری روم و شروع و خاتمهٔ جنگ‌های متفاوتی بودند، آشنا هستیم. مطالعهٔ سیاست در این دوره نیازمند آشنایی و فهم تاریخ، درک روش‌های حکومت داری، و توصیف اقدامات حکومت‌ها است. این زمان دوره‌ای هزار ساله از ۷۵۳ قبل از میلاد تا سقوط امپراتوری روم یا شروع قرون وسطی است. در این زمان مرام نامه‌ای از فرهنگ یونانی در فضای رومی ترجمه شد. الهگان یونانی تبدیل به خدایان رومی شدند و فلسفهٔ یونان تبدیل به قوانین رومی شد، مانند فلسفهٔ رواقیون. یک رواقی متعهد به خدمت و عمل به وظایف و تکالیف بر اساس سلسله مراتب بود به این منظور که دولت در شکل و شمایل یک کل، با ثبات و پایدار باقی بماند. در میان شناخته شده‌ترین رواقیون رومی، فیلسوفی به نام سنکا و امپراتوری به نام مارکوس اوریلیوس از همه معروف ترند. سنکا یک نجیب زادهٔ رومی ثروتمند، اغلب توسط مفسرین مدرن نقد می‌شود که به اندازهٔ کافی بر طبق نظریات و دیدگاه‌های خودش زندگی نکرده است. در سوی دیگر تاملات مارکوس اوریلیوس نمونهٔ بارزی است از انعکاس‌های فلسفی افکار یک امپراتور که از طرفی درگیر آرمان‌های فلسفی خویش است و از طرف دیگر در راستای وظایفش برای حفظ و دفاع از امپراتوری روم در برابر دشمنان خارجی مجبور به بر پایی کمپین‌های مختلف نظامی است. به گفتهٔ پولیبیوس، نهادهای رومی پشتوانهٔ امپراتوری بودند ولی حقوق رومی مغز متفکر و محرک آن بود.[۶]

با سقوط امپراتوری روم غربی، فضای بیشتری برای مطالعات سیاسی پدید آمد. ظهور یگانه پرستی و به ویژه در سنت غربی، مسیحیت، نور تازه‌ای را به فضای سیاست و اقدامات سیاسی تاباند. کتاب‌های اشخاصی چون آگوستین، با نام شهر خدا، اقدام به هماهنگ کردن فلسفه‌های موجود و سنت‌های سیاسی با مفاهیم مسیحیت کرد، و سعی در تعریف دوبارهٔ مرز میان آنچه مذهبی در نظر گرفته می‌شد و آنچه سیاسی بود، داشت. در قرون وسطی مطالعهٔ سیاست به طور گسترده‌ای در کلیساها و محاکم شیوع یافت. بیشتر سوالات و دغدغه‌های سیاسی حول محور رابطهٔ میان کلیسا و دولت بود. اعراب در این زمان از کارهای سیاسی ارسطو غافل شدند اما به جای آن به مطالعهٔ جمهوریت افلاطون ادامه داده‌اند تا این که متن بنیادین یهودی اسلامی فلسفهٔ سیاسی در کارهای افرادی چون فارابی و اورئوس نگاشته شد؛ و این اتفاقی نبود که در جهان غرب رخ دهد تا این که نهایتن در قرن سیزدهم سیاست ارسطو ترجمه شد و متن بنیادین و پایهٔ کارهای توماس آکویناس قرار گرفت.[۷]

در هندوستان باستانی، سابقهٔ سیاست می‌تواند به مواردی چون ریگ ودا، سامهیتایی‌ها، برهماها، مهابارتا و متشرعین بودایی برگردد. چانکیا (۳۵۰–۲۷۵ قبل از میلاد) یک اندیشمند سیاسی در تاکشاشیلا ود، وی نویسندهٔ کتاب آرتاشاسترا، ملاحظاتی دربارهٔ اندیشه‌های سیاسی، اقتصادی و نظم اجتماعی بود. وی در این کتاب از سیاست‌های پولی و مالی، رفاه، روابط بین‌الملل، و جزئیات استراتژی‌های جنگی به همراه دیگر موضوعات بحث می‌کند. مانوسمیریتی، که حدود دو قرن بعد از چانکیا بود نیز از دیگر رساله نویسان مهم هند در زمینهٔ علم سیاست است.

چین دوران باستان خانهٔ مدارس متعدد اندیشهٔ سیاسی بود. از جملهٔ این اندیشه‌های می‌توان به فایده گرایی (فلسفهٔ فایده گرایانه) تائویسم، قانون گرایی (مدرسهٔ اندیشه‌های مبتنی بر حاکمیت و تفوق دولت) و کنفوسیوس اشاره کرد. در نهایت شکل پیشرفته‌ای از کنفوسیونیسم (که به شدت تحت تأثیر المان‌هایی از قانون گرایی نیز بود) تبدیل به فلسفهٔ سیاسی چیره در چین در زمان امپراتوری آن شد. این گونهٔ کنفوسیونیسم بعد ترها به شدت بر روی دانشمندان و اندیشمندان علم سیاست در کره و ژاپن نیز تأثیر گذاشت و توسط آنها بسط و توسعه یافت.

در سرزمین پرشیا (ایران) بیش از هفت قرن پیش، آثار ارزشمندی همچون رباعیات عمر خیام و شاهنامه فردوسی تدوین شده که نشانگر وجود تحلیل‌های سیاسی در ادبیات آن زمان ایران است، این دو اثر تاریخی در برگیرنده مفاهیم عمیق سیاسی هستند. در همین زمان پیروان ارسطو از قبیل ابوعلی سینا و سپس ابن میمون و ابن رشد به تداوم سنت ارسطو در تحلیل سیاسی همت گماشتند و تفسیرهایی بر آثار وی نوشتند. البته ابن رشد به هیچ کتابی از ارسطو دسترسی نداشت و فقط تفسیری بر کتاب جمهوریت افلاطون نوشت.

در زمان رونسانس ایتالیایی، نیکولو ماکیاولی، گونهٔ مدرن علم سیاست را پایه ریزی کرد و تأکید را بر مشاهدهٔ مستقیم تجربی کنش گران و نهادهای سیاسی قرار داد. ماکیاولی همچنین یک واقع گرا بود و بحث می‌کرد که حتی اگر شر به برپایی یک دولت و رژیم خوب و مفید بینجامد باید در معنای آن بازنگری شود. از این رو وی همچنین مخالف استفاده از الگوهای ایده‌آل گرا در علم سیاست بود و امروزه وی را به عنوان پدر الگوی سیاسی در علم سیاست می‌شناسند.[۸] بعد ترها تغییر در گفتمان علم سیاست در دوران روشنگری باعث شد تا مطالعات سیاسی حتی فرای این نورم‌های معمول انجام شود.

کارهای فیلسوفان فرانسوی در این دوره همچون ولتر، روسو و دیدرو در این زمان نمونهٔ کامل و معیار خوبی برای تحلیل‌های سیاسی، علوم اجتماعی، و نقدهای سیاسی و اجتماعی به شمار می‌رود. تأثیر آنها بر اجتماع فرانسه منجر به وقوع انقلاب فرانسه شد و نهایتن باعث پدید آمدن و توسعهٔ دموکراسی‌های مدرن در جای جای جهان شد.

همچنان ماکیاولی، توماس هابز، که به خاطر نظریهٔ خویش دربارهٔ قرارداد اجتماعی به خوبی شناخته شده است، نیز اعتقاد داشت که یک قدرت مرکزی نیرومند، مانند پادشاهی، برای ادارهٔ خودخواهی ذاتی افراد نیاز است، البته هیچ‌کدام از این دو نفر به حق‌الهی پادشاه معتقد نبودند. در طرف دیگر جان لاک قرار داشت که کتاب دو رساله دربارهٔ حکومت را نوشت و به الهی بودن منشأ پادشاه معتقد نبود، با پذیرش نظریهٔ ارسطو در طرف آکویناس و علیه ماکیاولی و هابز ایستاد و گفت انسان به عنوان یک حیوان اجتماعی به دنبال شاد زندگی کردن در یک دولتی است که بر پایهٔ هماهنگی اجتماعی تأسیس شده است. اما بر خلاف نظریهٔ اصلی آکویناس دربارهٔ رهایی روح انسان از گناه اولیه، لاک معتقد بود که انسان‌ها با ذهنی ساده و پاک و بدون هیچ تأثیری به این دنیا پا گذاشته‌اند. بر طبق نظر لاک، از منظر حقوق طبیعی که بر پایهٔ منطق و برابری پایه ریزی شده و به دنبال آرامش و نجات انسان است، وجود یک حاکم مطلق که توسط هابز معرفی شده بود، غیر ضروری و نالازم است. در این دوره دیگر دین نقش خاصی را در عرصهٔ علم سیاست بازی نمی‌کرد؛ و دریافته شد که باید جدایی بین کلیسا و دولت انجام گیرد. دانشمندان علوم انسانی نیز به این نتیجه رسیدند که اصول جاری در علوم تجربی نیز می‌تواند دربارهٔ علوم اجتماعی نیز اعمل شوند و این امر باعث تشکیل علوم اجتماعی در معنای مدرن آن شد. در نتیجه سیاست هم باید در آزمایشگاه خود مورد مطالعه و بررسی قرار می‌گرفت که همانا آزمایشگاه سیاست اجتماع بود. در ۱۷۸۷ الکساندر همیلتون نوشت: «علم سیاست مانند بسیاری از علوم دیگر با پیشرفت شایانی مواجه شده است.» دیگر دانشمندان دورهٔ روشنگری هم همگی سیاست را یک علم می‌دانستند.[۹]

دیگر چهره‌های مهم در سیاست آمریکا که در دورهٔ روشنگری نیز نقش به سزایی داشتند، بنجامین فرانکلین و توماس جفرسون بودند.

از آنجا که علم سیاست اساسن مطالعهٔ رفتار انسان است، در تمام زمینه‌های این علم، مشاهدات در محیطی کنترل شده انجام می‌یابند، چرا که با تغییر محیط و ورود دیگر متغیرها به این مشاهده نتایج دست کاری شده و به مشاهدهٔ واقعی نمی‌رسیم و روش‌های تجربی هم به طور روزافزونی جای خود را در این علم باز کرده‌اند.[۱۰] به این خاطر دانشمندان علم سیاست در طول تاریخ همیشه به دنبال مطالعه از طریق مشاهدهٔ رفتار نخبگان سیاسی، نهادها و افراد یا گروه‌ها بوده‌اند تا بتوانند الگوهای کلی مناسبی را که بتوان نظریه‌های سیاسی را بر روی آنها استوار کرد، ارائه دهند.

همانند تمام شاخه‌های علوم اجتماعی، علم سیاست با دشواری‌های مشاهده اعمال و رفتارهای انسانی رو به روست، چرا که رفتار انسانی تنوع و گوناگونی فرمهندس علایینی دارد و انسان‌های متفاوت در موقعیت‌های مشابه دست به انتخاب‌های متمایزی می‌زنند و این امر مانند مطالعهٔ بدن انسان در زیست‌شناسی و یا اشیاء ثابت در علم فیزیک نیست. علی‌رغم این دشواری‌ها، علم سیاست معاصر توسط روش‌های متعدد و رویکردهای نظری گوناگون پیشرفت و توسعه یافته است.[۱۱] اغلب بر خلاف رسانه‌های ملی، دانشمندان علوم سیاسی در صدد تحلیل و بررسی یک موضوع در طولانی مدت هستند و معمولن دربارهٔ رخدادهای حال حاضر به تحلیل‌های عمیق و ارائهٔ نظریه‌های جدید نمی‌پردازند.

حضور علم سیاست به عنوان یک رشتهٔ دانشگاهی توسط دانشگاه‌های مشخصی که این رشته را در نظام آموزشی خود با همین عنوان جای دادند، به مهندس علاییخر قرن نوزدهم باز می‌گردد. یعنی آن گونه که اندیشمندانی در این رشته تربیت شوند و تا دورهٔ دکترا بتوانند به ادامهٔ تحصیل بپردازند. در این میان تاریخچهٔ غنی سیاست هم به دانشگاهی شدن و تدوین واحدهای درسی آن کمک کرد و باعث شد تا رویکردهای متنوعی در تدریس این رشتهٔ جدید التاسیس ایجاد شود.

در دهه‌های ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ انقلابی رفتارگرایانه در این علم پدید آمد که تأکید داشت بر دقت در مطالعهٔ علمی رفتار افراد و گروه‌های مورد نظر در این رشته. منظور از آن این بود که تمرکز بر روری مطالعهٔ رفتار سیاسی باشد به جای اینکه مطالعه بر نهادها و تفسر متون حقوقی صورت پذیرد. این رویکرد در کار افرادی چون رابرت دال، فیلیپ کانورس و در همکاری با پائول لازارسفلد جامعه‌شناس دیده می‌شود.

در مهندس علاییخر دههٔ شصت و مهندس علایییل دههٔ هفتاد شاهد استفاده از روش قیاسی در این رویکرد هستیم که با به کار گیری تکنیک‌های آن سعی در فراهم آوردن شیوهٔ بیشتر تحلیلی در این رشته داشت. در این دوره تلاش‌هایی برای مطالعهٔ رفتارشناسانهٔ اقدامات اقتصادی به منظور درک نهادهای سیاسی هستیم. ویلیام اچ ریکلر و همکاران و شاگردانش در دانشگاه روچستر اصلی‌ترین مدافعان این رویکرد بودند.

در سال ۲۰۰۰ جنبش پرسترویکا در علم سیاست به عنوان عکس العملی علیه حمایت از جنبشی که ریاضی سازی علم سیاست نامیده می‌شد، پا به عرصهٔ وجود گذاشت. آنها که در صدد معرفی این جنبش بودند بحث می‌کردند که گوناگونی روش‌ها و رویکردها در علم سیاست نیاز است ولی نباید به گونه‌ای شود که جا برای رویکردهای جدید باقی نماند.

نظریه‌های تکامل یافتهٔ روانشناسی بحث می‌کنند که انسان دچار تحول‌های بسیاری در شیوهٔ اندیشندن و زندگی روانی خود شده که باعث نگاهی متفاوت به سیاست و در این زمینه نیز می‌شود. این رویکرد توضیحی است برای درک بسیاری از ویژگی‌های نظام مند شناختی و مبنای سیاست حال حاضر دنیا.[۱۲]

بیشتر اندیشمندان و دانشمندان علم سیاست در یکی یا بیشتر از این پنج شاخهٔ این رشته مشغول به کار و مطالعه هستند:

بعضی از دانشکده‌های علم سیاست نیز همچنین از متدلوژی‌های گوناگونی استفاده می‌کنند و بعضاً رشته‌های مختلف دیگری را به این زیر شاخه‌ها اضافه کرده‌اند و زیر شاخه‌های جزئی تری را شکل داده‌اند، مانند مطالعهٔ سیاست داخلی کشوری خاص. در تضاد با این طبقه‌بندی سنتی، بعضی از دانشگاه‌ها رشته‌های جزئی تر دیگری را نیز تأسیس کرده‌اند مانند رفتار سیاسی (که شامل نظریات مردم، اقدامات جمعی و... است) و نهادهای سیاسی (شامل مجلس قانون گذاری و سازمان‌های بین‌المللی). کنفرانس‌های علم سیاست و نشریات آن اغلب بر دسته‌بندی‌های مشخص تر و جزئی تری تأکید دارند. برای مثال انجمن علم سیاست آمریکا چهل و دو رشتهٔ نظام یافته را با روش‌ها و عناوین متفاوت برای این علم معرفی کرده است.[۱۳]



گروه مترجم سایت متخصص و حرفه ای با سابقه ترجمه ده ها گزارش سمینار، مقاله، کتاب و کتابچه از دانشگاه ها ، موسسات آموزش عالی و نهاد های دولتی و خصوصی